يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر»
کد خبر: ۱۱۱۹۸۹
چهارشنبه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۰

فکرشهر ـ عبدالخالق عبدالهی: قبلا چون درآمدها کم و نامنظم بود، مردم چاره ای نداشتند جز این که صرفه جویی کنند و به اصطلاح، فتیله هزینه های زندگی را پایین بکشند. این امساک از حذف هزینه های غیر ضروری زندگی شروع می شد و گاه به مخارج ضروری هم می رسید. از وصله پینه کردن چندین و چند باره پیراهن و شلوار بگیرید تا پوشیدن یک لباس توسط چند عضو خانواده به صورت مشترک. بعضی ها برای مراقبت از کفش و شلوار، در مواقع عادی، پابرهنه راه می رفتند مبادا کفش یا شلوارشان پاره شود؛ بنابراین همیشه گیوه و شلوار نوی پلوخوریشان زیر بغلشان بود، به محل میهمانی که می رسیدند، آن گاه گیوه و شلوار و پاتلون را می پوشیدند. بعضی ها برای این که پول سلمانی ندهند، می نشستند روی کرسی و می دادند زنشان سرشان را بتراشد. بیماری های جزیی را هم معمولا با جوشانده «سربرنجاس» و «گل گاوزبون» و «استاقدوس» و «انگُزگِنه» درمان می کردند که نخواهند پول دوا و دکتر بدهند. برنج، غذایی اعیانی محسوب می شد و فقط روز عید طبخ می شد. اگر کسی  بیمار بود، به ندرت به عنوان مکمل درمان، یک ظرف کوچک پلو برایش می پختند. 

به علت بی پولی و نبود امکانات پزشکی، هیچکس به فکر ترمیم، پر کردن یا عصب کشی دندان نبود. درمان هر دندان دردی،  کشیدن بود. شاید ضرب المثل «دندانی که درد می کنه را باید کشید و دور انداخت»، یادگار همان دوران فقر و نداری باشد.

اتفاقا توی یکی از روستاهای اطراف، مردی بود که به شدت خسیس و اهل صرفه جویی بود. یک روز زنش دندان درد شدیدی گرفت. مرد هر کاری می کند که با انبردست و کَلوِتین دندان زنش را بکشد، زن راضی نمی شود و بالاخره می رود «برازجان» پیش دندان پزشک دندانش را می کشد. ظهر که به خانه برمی گردد، مرد از زنش می پرسد: «دکتر چقد ازت گرفت؟» پیرزن با دهان پر از خون جواب می دهد:  «دو هزار تومان». 

مرد عصبانی می شود، کلی فحش و بد وبیراه می دهد و در حالی که  لِنگ و پاچه اش را حواله زن بیچاره و دکتر از همه جا بی خبر می کند، فریاد می کشد: «این دکتر فلان فلان شده دندان کهنه تو رو برا خودش برداشته، یا باید پول دندان کهنه رو از دستمزدش کم می کرد یا دندان کهنه رو بهت پس می داد».

بعد، کفش و کلاه می کند، خودش را به برازجان به مطب دکتر می رساند و شروع به داد و بیداد می کند که: «فکر می کنی نمی دونم دندون های کشیده شده را به عنوان دندان نو تو دهن مردم می کاری و کلی پول ازشون می گیری؟ دندون زنمو بده». دکتر به سطل آشغال گوشه مطب اشاره می کند و می گوید: «بفرما اون سطل پر از دندونه هر چند تا دلت خواست بردار برو». 

یادش اصلا نه بخیر که در فقر و محرومیت و نداری، هیچ خیری نیست.
 

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر